به گزارش مشرق، خودش را فرزند انقلاب میداند؛ زیرا درست روز ۲۲ بهمن سال ۵۷ در خانوادهای روحانی در محله پامنار شهر تهران متولد شده است، چهار برادر و دو خواهر دارد، همه برادرانش نیز مانند او، قبل از تحصیل دروس حوزوی وارد دانشگاه شدهاند. وی با دو سال وقفه بالاخره در رشته دلخواهش «عمران» در دانشگاه قبول میشود و بعد از آن راهی شهر مقدس قم میشود.
اکنون دکترای شیعهشناسی دارد و درس خارج را نزد اساتید برجستهای همچون آیت الله العظمی سبحانی گذرانده است. روحانیای که در کنار مهندسی ساختمان به مشاوره و پاسخگویی در مراکز مشاوره مشغول است، تلاش میکند میان تحصیل، کار، تدریس و زندگی توازن را ایجاد کند، با بچههایش به شیوه روز برخورد میکند و تلاش میکند که شادابی را در سبک زندگی خانوادگیاش لحاظ کند.
حجتالاسلام والمسلمین محمد معرفت نمونهای از دهها روحانی فعال در عرصه تبلیغ و زندگی اجتماعی است، وی نسبتی نیز با آیتالله محمدهادی معرفت مفسر قرآن کریم و حجتالاسلام والمسلمین حسین دهنوی کارشناس خانواده دارد. آنچه در ادامه میآید گپو گفت ما با این روحانی فعال است:
*در ابتدا خودتان را معرفی کنید.
-من محمد معرفت فارغالتحصیل رشته کارشناسی عمران - عمران هستم و در حال حاضر مهندس پایه یک سازمان نظام مهندسی ساختمان استان قم هستم؛ مدرک دیگر غیرحوزوی من دکتری تخصصی شیعهشناسی است و سایر مدارک من حوزوی است که یکی از آنها سطح سه فقه و اصول با گرایش اخلاق و تربیت، دیگری سطح سه تخصصی شیعهشناسی، و سومین مدرک حوزوی من سطح چهار حوزه است که الان در حال تدوین پایاننامه آن در کمیته اخلاق و تربیت هستم؛ خوشبختانه در زمینه اخلاق و تربیت کار کردهام، هم از لحاظ تحصیلی و هم نگارش دو پایاننامه که تبدیل به کتاب شده است.
*شیعهشناسی را در مؤسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی(ره) بودید؟
-نخیر! شیعه شناسی را در مقطع دکتری در دانشگاه ادیان و مذاهب قم و در مقطع تخصصی سطح سه در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) که از زیرمجموعههای دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم است، گذراندهام.
*چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
-من ورودی سال ۷۸ دانشگاه هستم؛ دو سال وقفه افتاد تا در رشته مورد علاقهام قبول شدم؛ برای مثال، یک بار فیزیک قبول شدم؛ اما چون علاقهای نداشتم صبر کردم یعنی پشت کنکور ماندم. الحمدلله در سال ۸۲ مدرک لیسانس عمران را از دانشگاه آزاد کرج گرفتم؛ پس از آن، در همان سال وارد حوزه علمیه شهر مقدس قم شدم.
*چرا وارد حوزه شدید؟
- ورود به حوزه بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی مسأله عجیبی برای ما نیست؛ چون ما خانواده اهل علم و روحانی هستیم؛ از قرن دهم هجری تا کنون ۴۰۰ سال است که پدران ما روحانی هستند؛ توقع این بود که اگر ما دانشگاه هم برویم وارد حوزه خواهیم شد؛ زیرا احساس میکنیم روحانیت با خون ما عجین شده است؛ یافتهها و اطلاعاتی که در دانشگاه به دست میآوریم نقش بهسزایی در امر تبلیغ و ارتباط با دانشجویان دارد؛ همین تجربیات و شناخت نسبتاً خوب از فضای دانشگاه باعث شد تا بتوانم در تبلیغهای دانشگاهی بهویژه چهار سفری که به اروپا داشتم، احساس رضایت کنم.
*چند تا خواهر و برادر دارید؟
-بنده ۴ برادر و دو خواهر دارم، ماقبل آخری هستم و برادرهای من همه طلبه هستند و همه آنها هم دانشگاه رفتند بدون استثناء و بعد وارد حوزه علمیه شدند.
*با آیتالله معرفت نسبتی دارید؟
-بله! من همیشه شوخی میکنم میگویم ایشان با من نسبت دارد. خدا ایشان را رحمت کند عموی بنده بودند؛ مرحوم پدرم آیتالله میرزا احمد معرفت نیز اهل علم بودند؛ ایشان با اینکه یک روحانی بسیار سنتی بودند، اما همیشه انتخاب مسیر را به خودمان واگذار میکردند؛ هیچ گاه ما را مجبور نمیکردند وارد حوزه علمیه شویم؛ بنابراین همه دانشگاه رفتیم و بعد وارد حوزه علمیه شدیم و ایشان هم کاملاً ما را حمایت میکردند.
*توأم با درس کار هم میکردید یا وقتی دروس حوزوی شما تمام شد، وارد محیط کار شدید؟
-نخیر! همزمان مشغول بودم؛ اما محور اصلی فعالیت من همیشه درس و حوزه علمیه بوده و از وقتهای اضافه خودم در زمینه طراحی، نظارت و حتی برخی اوقات اجرا بهره میبردم؛ ولی با فراز و نشیب بوده است، در مقاطعی که درسهایم خیلی سنگین شد، کمرنگتر است اما هیچ گاه قطع نشده و همیشه بوده و در حال حاضر الحمدلله توانستهام مهندس پایه یک سازمان نظام مهندسی ساختمان باشم.
*با لباس روحانیت سر ساختمان حضور پیدا میکنید، برای دیگران جای تعجب نبوده است؟
- در سازمان نظام مهندسی و شهرداری و سایر سازمانهای مربوطه همیشه با لباس حاضر میشوم؛ معمولاً در برخوردهای اول تصور میکنند من مالک ساختمان هستم و در مواقعی که گزارش من حاوی تخلفی باشد، به محض دیدن تخلفات ساختمانی، به من میگویند: حاج آقا شما دیگه چرا؟! مگر علما هم تخلف میکنند؟! در این لحظه معمولا به شوخی به آنها میگویم: باور کنید من همون آقای مهندسی هستم که این گزارش را نوشته!
اما استفاده از لباس روحانیت سر ساختمان بستگی به شرایط مختلف دارد؛ چون من مهندس سازه هستم برخلاف سایر رشتههای مهندسی که معمولاً در مرحلهای به ساختمان پا میگذارند که ساختمان آماده است، پله دارد و رفتوآمد ساده است؛ اما من بسیاری از اوقات با ساختمانی مواجه میشوم که فقط اسکلت است و لازم است برای وارد شدن به طبقات، از روی بشکه یا داربست تردد کنم؛ در این مواقع چون احساس میکنم ممکن است بیاحترامی به لباس مقدس روحانیت شود، لباس را در میآورم؛ اما در مواقع دیگر با لباس حاضر میشوم و مسأله عجیبی نیست؛ ولی سعی میکنم موارد ایمنی را رعایت کنم؛ همیشه از کفش کارگاه استفاده میکنم و در مواردی هم که کلاه ایمنی نیاز است، کلاه میگذارم مگر در اوقاتی که احساس خطر نمیشود. معمولاً مالکان هم احترام میگذارند و شاید بیشتر حرف ما را میشنوند؛ خدا را شکر از زمان فارغالتحصیلی در سال ۸۲ تا کنون که بیش از ۱۴ سال میگذرد مشکل خاصی نداشتهام.
*چه زمانی ازدواج کردید و آیا همسرتان، همپای شما تحصیلات دانشگاهی و حوزوی دارند؟
- سال ۸۳ عقد کردیم و سال ۸۴ مستقل شدیم؛ همسرم فارغالتحصیل کارشناسی ارشد ریاضی هستند، الان دبیر هستند و در برخی دبیرستانها تدریس ریاضی میکنند. ایشان از ابتدا قم بودند و زادگاه ایشان قم است و ما به برکت درس حوزه از تهران مهاجرت کردیم و قم آمدیم و الان هم ساکن قم هستیم.
*نسبت فامیلی دارید؟
-نه! نسبت فامیلی نبوده؛ ازدواج ما کاملاً به صورت سنتی اتفاق افتاد؛ خواهرم در یک مراسم زیارت عاشورا همسرم را دیدند و به مادرم معرفی کردند.
*خانواده ایشان هم روحانی بودند؟
- فقط پدرشان روحانی هستند، پدر ایشان حاج آقای دهنوی هستند.
*چند فرزند دارید؟
- دو فرزند دارم؛ یک دختر به نام ریحانه و یک پسر به نام علی.
*واکنش بچهها با کار پدر چگونه است؟
- تنوع و گستردگی کارهای من همیشه یک طنزی در منزل ما شده است؛ دخترم از من میپرسید پدر تو بالاخره چه کاره هستی؟ به او میگویم بابا من مهندس، استاد حوزه علمیه، مدرس دانشگاه و مشاور مرکز مشاوره هستم؛ میگوید: آخرش به ما نگفتی چه کارهای؟! الحمدلله از بچههایم بسیار راضی هستم و با آنها هیچ مشکلی ندارم؛ ریحانه جان همیشه شاگرد اول و از دانش آموزان نمونه مدرسه است؛ همه اینها از الطاف خداوند و عنایات حضرت معصومه(س) است که به برکت مطالعات اخلاق و تربیت و همکاریای که با مراکز مشاوره داشتهام، حاصل شده است.
*کدام دانشگاه تدریس میکنید؟
-در دانشگاه ادیان و مذاهب دانشکده غیرحضوری و همچنین در دانشگاه جامع علمی کاربردی و در حوزه هم در مدرسه علمیه امام محمدباقر(ع) تدریس میکنم.
*مرکز مشاوره شما وابسته به دفتر تبلیغات است یا جای دیگری؟
-یکی مرکز مشاوره حرم حضرت فاطمه معصومه(س) واقع در صحن جوادالائمه(ع) است که بیش از هشت سال است من آنجا هستم؛ این مرکز، برای عموم مردم است. دیگری مرکز مشاوره حوزه علمیه قم که مخصوص طلاب است؛ این مرکز به صورت تخصصیتر، منظمتر و علمیتر میباشد؛ هر دو مرکز کاملاً به طور رایگان ارائه خدمات میکنند.
*مهریه همسر شما چقدر بوده و زندگیتان را چگونه شروع کردید و الآن چگونه است؟
-مهریه همسرم ۱۱۰ سکه است؛ در روایتی نبی مکرم اسلام(ص) - من اعتقاد عمیقی به این روایت دارم و همیشه به شاگردانم در حوزه این را عرض میکنم - میفرماید: «مَن طَلَبَ العِلمَ تَکَفَّلَ اللهُ بِرِزقِه»؛ هرکس به دنبال علم رود خدا عهده دار و متکفل روزی او میشود؛ از اینرو با اعتقاد خاص به این روایت همیشه شاهد بودهام خداوند کمک کرده و راههای جدیدی روبروی من باز کرده است؛ البته قطعاً در کنار کار و تلاش، قناعت هم بوده و الآن خدا را شکر خیلی راضی هستم. در واقع، هر کسی که برای رضایت خدا درس بخواند، تلاش و کار کند در مسیر خوبی قرار خواهد گرفت و به اعتقاد من از لحاظ مادی نیز تأمین میشود.
*میگویند کسانی که مشاور هستند برای زندگی دیگران خوب هستند در زندگی خودشان رعایت نمیکنند شما در رفتارتان با همسر و فرزندتان بحث شادی و تفریحات چگونه برخورد میکنید؟
-خیلی مؤثر بود، یعنی شاید اگر این مطالعات و تجربهای که داشتم نبود من فکر میکنم شرایط ما به خوبی الآن نبود؛ شاید بهتر باشد این سؤال را از اطرافیان من بپرسید؛ به هرحال همیشه تلاش کردهام راهکارهایی را به مراجعانم بگویم که خودم موفق به انجام آنها بودهام؛ اعتقاد قلبی دارم که یک مشاور خوب باید اخلاص در عمل داشته باشد، این نکته را از سیره مرحوم حاج شیخ عباس قمی آموختهام؛ زیرا در احوالات ایشان خواندهام که او تا یکسال اجازه چاپ کتاب شریف مفاتیح الجنان را نمیداد؛ وقتی علت را از ایشان جویا میشوند، میفرماید: تا زمانیکه خودم به تمام اعمال و زیارات داخل این کتاب عمل نکنم، اجازه چاپ نخواهم داد؛ همین است که با وجود هزاران کتاب دعا، فقط مفاتیح الجنان است که همیشه به دنبال قرآن کریم در تمام منازل و اماکن مذهبی یافت میشود.
*خاطرهای از فعالیتهایتان را برای ما بازگو میکنید؟
-روزی در جواب کسی که با حالت کنایه از مهندس بودن من ابراز تعجب میکرد، به شوخی گفتم: آخه دیدم حالا که آخرت شما را آباد کردیم، باید دنیایتان را نیز خودمان بسازیم! همچنین به یاد دارم روزی در مرکز مشاوره، بعد از آنکه درباره مشکل یکی از مراجعانم بیش از ۴۵ دقیقه توضیح داده بودم و گلوم کاملاً خشک شده بود؛ وی در کمال خونسردی گفت: ای بابا وقتمون تموم شد؛ زودتر برید سر اصل مطلب؛ لطفاً یک راهکار به من بدهید!
*برای تفریح و شادی در زندگی چه برنامهای دارید؟ به عبارت دیگر تفریحات در خانواده شما چگونه است؟
-تفریحات در خانواده ما نقش مهمی دارد؛ در خانواده ما تفریحات به طور دسته جمعی برنامهریزی میشود؛ به عنوان نمونه گاهی بعد از تشرف به حرم حضرت معصومه(س) یا مسجد مقدس جمکران، شام را بیرون از خانه میخوریم و یا به شهربازی میرویم؛ بازی تنیس روی میز و فوتبال دستی و دوچرخهسواری از ورزشهای مورد علاقه من و فرزندانم هست. از آنجا که معتقدم برای پرهیز از ایجاد عقدههای روحی و عاطفی در فرزندان باید از عرف اجتماع و اطرافیان غفلت نکرد، با رعایت میانهروی بازیهای رایانهای و استفاده از تبلت نیز جزئی از تفریحات ما میباشد؛ زیرا باید با بچهها به شیوه روز برخورد کرد تا بتوانیم شادابی و طراوت را در سبک زندگی خانوادگی لحاظ کنیم.
*سخن پایانی...
- در یکی از دبیرستانهای تهران معلمی داشتم به نام حاج آقا محمدی ـ خداحفظشان کند ـ ایشان میفرمود: طلبه باید در رشتههای مختلف مهارت داشته باشد و خودش را فقط در یک علم محدود نکند؛ در واقع طلبه افزون بر کسب تبحر در فقه و اصول، باید در اخلاق و اعتقادات از مهارت بالایی برخوردار باشد و پس از آنها از ورزش، اقتصاد، سیاست، مسائل روز و علوم جدید نیز غفلت نورزد؛ اما تلاش کند با رویکرد فراجناحی به تبلیغ ارزشها و معارف اهل بیت(ع) بپردازد تا بتواند به جذب حداکثری و دفع حداقلی نائل شود.